بسمه تعالی
نه نیاری که دل آیجی ها می شکنه؟ بگو چشمت دنبال کیه تا بریم پاشنه ی در خونه شو دربیاریم.
جواد خیلی با حیا بود. خواهرها که دیدند قفل زبان برادر باز نمی شود ، پا پی اش شدند که باید روی کاغذ اسمشو بنویسی .
جواد برگه را برداشت و نوشت. خواهر ها کلی ذوق کردند و ورق را قاپ زدند .....حسابی دمق شدند. نوشته بود:
"مزد جهاد، شهادت است”
شادی روح شهید جواد عنایتی صلوات